
اي مسافر اي مسافر لحظه ي ديدار را از من نگير هرچه مي خواهي بگير و... يار را از من نگير نذر دارم چون بيايي زير پايت جان دهم پس بيا و لذت اين كار را از من نگير من نمي خواهم سكوت خانه ام را بشكنم... اين سكوت از سر اجبار را از من نگير بار آخر گفته بودي: دست بردار از سرم گفتن دست از سرم بردار را از من نگير نامه هايت را كه بردي...خاطراتت را كه ماند لااقل اين عكس بر ديوار را از من نگير زندگي تلخ است در آيينه ي تكرار ها... نشكن اين آيينه را تكرار را از من نگير دلخوشم با اينكه وقتي نيستي ياد تو هست دلخوشي هاي من ناچار را از من نگير *** زندگي شايد كه يك سيگار شيرين است و تلخ آخرين پك هاي اين سيگار را از من نگير... ((حبيب فرقاني)) 
پس از تو پس از تو رنج بسياري است اين عشق به دوش خسته ام باري است اين عشق من از ويراني خود مي نويسم برايم مثل آواري است اين عشق گم ام در حلقه هاي پيچ پيچش به دورم مثل پرگاري است اين عشق من و تنهايي و از پا نشستن كه بي تو راه دشواري است اين عشق
چراغي نيست روشن در صدايم شبي ديوانه و تاري است اين عشق چو دل ديري است مي سوزد دهانم خداوندا! چه اقراري است اين عشق مـتـاع مـن خـريـداري نـدارد عجب آشفته بازاري است اين عشق دلـم را ذره ذره مـي گـدازد پس از تو رنج بسياري است اين عشق ((شعبان كرم دخت))
 سنگ من خويشتن از سنگ زمانه شده ام سنگ ديگر تو نزن با غم خود بر دل من سنگ اين گونه مده پاسخ من را غضب آلود چون از در صلح آمده ام نه ز در جنگ از بس كه به دلتنگي تو روز و شبم رفت اي كاش در آغوش كشم نيمه شبت تنگ با اهل مدارا تو مكن هيچ خشونت با عاشق صادق چه كني حيله و نيرنگ هر روز تو را ميل به باغ است و گلستان گاهي به كوير دل ما نيز كن آهنگ اي كاش كه چون چنگ بُدم تا به بر تو بنشستم و آهسته تو بر من بزدي چنگ ((اميد))از اين تازه غزل ها نبري سود گويا كه حناي تو ندارد بر او رنگ حد تو همان است كه خاموش نشيني نه بلبل باغي تو و نه مرغ شباهنگ ((اميد مجد))
نظرات شما عزیزان:
|